لحظه دیدار نزدیک است
لحظه دیدار نزدیک است
باز من دیوانه ام، مستم
باز می لرزد دلم، دستم
باز گویی در جهان دیگری هستم
های نخراشی به غفلت گونه ام را تیغ
های نپریشی صفای زلفکم را دست و آبرویم را نریزی دل
لحظه دیدار نزدیک است ...
هنوز تمام نشده دلتنگ این روزهای شیرین و تکرار نشدنی ام... می دانم بشدت دلتنگ تکانها و لگد زدنهای روز و شبت خواهم شد...حس می کنم هنوز به قدر کافی از لحظه لحظه های آن لذت نبرده ام...این روزهای آخر بارداری اندکی عجیب می گذرد برایم... این روزها کمی تند تند دلتنگ می شوم و منتظر بهانه ای تا در خفا اشک بریزم باران باران...
وچقدر زود خواهد گذشت این پنج هفته باقیمانده...
لحظه دیدار نزدیک است...
و خداوند نگهبانمان باد...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی