کوروش کبیر پدر معنوی تمام ایرانیان
دوست دارم از کوروش بنویسم از فتوحاتش از منشورش که وقتی می خواهند برای وطنم بیاورندش هزار اما و اگر می آورند اما آن منشور برای ماست از ماست و تاریخ پر افتخار ماست.
می خواهم از کوروش بنویسم می خواهم از فتوحاتش بنویسم اما مگر می شود از فتوحاتش قبل از انسانیت او چیزی گفت.
علاقه من به کوروش بخاطر شاهنشاه بودنش نیست ، اول بخاطر انسانیت زیادی که داشت و دوم به خاطر علاقه زیادش به ایرانه . وگرنه شاهنشاهی یعنی قدرت و قدرت بی نهایت یک شاه یعنی طاغوت و طاغوت یعنی رقابت با خدا و نفی او .
کوروش که تمام زندگی خود را وقف ایران کرد و شاید با تمام جرات بتوان گفت وسعت کنونی ایران که از تلاشهای شاهان قاجار نصف شد از کارهای کوروش کبیر بوده است . وگرنه قدرت زیاد و نداشتن جنبه آن ختم به کمبوجیه می شود که برادر خود را می کشد و با این کار به ایران خیانت می کند و از کوروش فقط سرزمین وسیع ایران را به ارث می برد نه انسانیت و مردانگی را .
به نظر علامه طباطبایی در تفسیر المیزان ذوالقرنینی که در قرآن آمده کوروش عزیز ماست. باور کنید که این علاقه حاصل نژادپرستی فارسی نیست بلکه بخاطر انسانیت اوست که خداوند هم می گوید که ارزش هر انسانی به قومیت نژادش نیست بلکه به تقوا و عمل صالح او بستگی دارد . کوروش اولین حکومت مرکزی و متحد را در ایران ایجاد می کند و ایران مقتدری می سازد که از فتنه هایی چون اسکندر مقدونی ، چنگیز مغول و محمود افغان در می آید و باز بارور می شود . و در برخورد با آیین آسمانی اسلام کاملا در آن غرق می شود . مثلا همین دعای ابتدای سال (یا محول حول و احوال)که از امام صادق(ع) برای نوروز باستانی ماست و جزو آیین ابتدایی سال ما شده .
پس کوروش قول می دهیم وارثان خوبی برای تمدنی که در پارس ایجاد کردی باشیم وهمچنین مسلمانان متقی و با ایمانی باشیم که ما این را سعادت می دانیم که هم ایرانیم و هم مسلمان ...
*وصیت نامه کوروش کبیر*
فرزندان من،
دوستان من
من اكنون به پايان زندگی نزديك گشتهام
من آن را با نشانههای آشكار دريافتهام
وقتی درگذشتم مرا خوشبخت بپنداريد و كام من اين است كه اين احساس
در کردار و رفتار شما نمايانگر باشد،
زيرا من به هنگام كودكی ، جوانی و پيری بختيار بودهام،
هميشه نيروی من افزون گشته است آن چنان كه هم امروز نيز احساس نمیكنم كه از هنگام جوانی ناتوانترم.
من دوستان را به خاطر نيكويیهای خود خوشبخت
و دشمنانم را فرمانبردار خويش ديدهام.
زادگاه من بخش كوچكی از آسيا بود.
من آنرا اكنون سربلند و بلندپايه باز میگذارم.
اما از آنجا كه از شكست در هراس بودم ،
خود را از خودپسندی و غرور بر حذر داشتم.
حتی در پيروزی های بزرگ خود ، پا از اعتدال بيرون ننهادم.
در اين هنگام كه به سرای ديگر میگذرم،
شما و ميهنم را خوشبخت میبينم.
و از اين رو میخواهم كه آيندگان مرا مردی خوشبخت بدانند.
مرگ چيزی است شبيه به خواب.
در مرگ است كه روح انسان به ابديت می پيوندد و چون از قيد و علايق آزاد می گردد به آتيه تسلط پيدا می كند و هميشه ناظر اعمال ما خواهد بود
پس اگر چنين بود كه من انديشيدم،
به آنچه كه گفتم عمل كنيد و بدانيد كه من هميشه ناظر شما خواهم بود ،
اما اگر اين چنين نبود،
آنگاه ازخدای بزرگ بترسيد كه در بقای او هيچ ترديدی نيست
و پيوسته شاهد و ناظر اعمال ماست.
بايد آشكارا جانشين خود را اعلام كنم تا پس از من پريشانی و نابسامانی روی ندهد.
من شما هر دو فرزندانم را يكسان دوست میدارم ولی فرزند بزرگترم كه
آزموده تر است كشور را سامان خواهد داد
فرزندانم! من شما را از كودكی چنان پروردهام كه پيران را آزرم داريد
و كوشش كنيد تا جوانتران از شما آزرم بدارند.
تو كمبوجيه، مپندار كه عصای زرين پادشاهی،
تخت و تاجت را نگاه خواهد داشت.
دوستان يک رنگ برای پادشاه عصای مطمئنتری هستند.
همواره حامی كيش يزدان پرستی باش،
اما هيچ قومی را مجبور نكن
كه از كيش تو پيروی نمايد و پيوسته و هميشه به خاطر داشته باش كه
هر كسی بايد آزاد باشد تا از هر كيشی كه ميل دارد پيروی كند.
هر كس بايد برای خويشتن دوستان يك دل فراهم آورد
و اين دوستان را جز به نيكوكاری به دست نتوان آورد.
از كژی و ناروايی بترسيد
اگر اعمال شما پاك و منطبق بر عدالت بود قدرت شما رونق خواهد يافت ،
ولی اگر ظلم و ستم روا داريد و در اجرای عدالت تسامح ورزيد ،
ديری نمی انجامد كه ارزش شما در نظر ديگران از بين خواهد رفت
و خوار و ذليل و زبون خواهيد شد
من عمر خود را در ياری به مردم سپری كردم.
نيكی به ديگران در من خوشدلی و آسايش فراهم می ساخت
و از همه شادی های عالم برايم لذت بخش تر بود.
به نام خدا و نياکان درگذشتهی ما،
ای فرزندان اگر می خواهيد مرا شاد كنيد نسبت به يكديگر آزرم بداريد.
پيكر بیجان مرا هنگامی كه ديگر در اين گيتی نيستم در ميان سيم و زر مگذاريد و هر چه زودتر آن را به خاك باز دهيد.
چه بهتر از اين كه انسان به خاك كه اينهمه چيزهای نغز و زيبا میپرورد آميخته گردد
من همواره مردم را دوست داشتهام
و اكنون نيز شادمان خواهم بود كه با خاكی كه به مردمان نعمت میبخشد آميخته گردم.
هماكنون درمی يابم که جان از پيكرم میگسلد.
اگر از ميان شما كسی میخواهد دست مرا بگيرد يا به چشمانم بنگرد،
تا هنوز جان دارم نزديك شود
و هنگامی كه روی خود را پوشاندم،
از شما خواستارم كه پيكرم را كسی نبيند،
حتی شما فرزندانم
پس از مرگ بدنم را موميای نكنيد
و در طلا و زيور آلات و يا امثال آن نپوشانيد.
زودتر آنرا در آغوش خاك پاك ايران قرار دهيد تا
ذره ذره های بدنم خاك ايران را تشكيل دهد.
چه افتخاری برای انسان بالاتراز اينكه بدنش در خاكی مثل ايران دفن شود.
از همه پارسيان و هم پيمانان بخواهيد تا بر آرامگاه من حاضر گردند
و مرا از اينكه ديگر از هيچگونه بدی رنج نخواهم برد شادباش گويند.
به واپسين پند من گوش فرا داريد.
اگر میخواهيد دشمنان خود را تنبيه كنيد، به دوستان خود نيكی كنيد.
و خداوند نگهبانمان باد...