كوشاكوشا، تا این لحظه: 13 سال و 6 روز سن داره

كوشا فرشته تكرار نشدني زندگي ما

من مامان شدم...

1389/6/23 19:22
نویسنده : آتنا
270 بازدید
اشتراک گذاری

     آری امروز...سه شنبه 23 شهریور سال 1389 ساعت 7:30 صبح بی بی چک من ،منی که عاشقانه منتظر آمدنت هستم مثبت شد.با اینکه خط دوم بی بی چک خیلی خیلی کمرنگ بود ولی من مطمئن بودم تو عزیز دل اومدی و تو دل مامانی جا خوش کردی اونقدر هیجانزده شده بودم که نمیدونستم گریه کنم یا بخندم ....

من مامان شدم...خدایا شکرت

بابا حمید یه دو هفته ای میشد که رفته بود کیش برای ماموریت و قرار بود امروز برگرده درست روزی که من فهمیدم باردارم، تمام مدت سر کار که بودم به این فکر می کردم که چه جوری این خبر رو به بابایی بگم بالاخره اینجوری گفتم...

ساعت 2 یه اس ام اس زدم به همسری و نوشتم ...

سلام بابا جون من امروز خودمو با دو تا خط به مامان نشون دادم قول میدم زودی بیام و تو اولین نفری باشی که منو می بینی... از طرف نی نی

اون موقع که بابا این خبر رو می خونه تو هواپیما بوده و می خواسته موبایلشو خاموش کنه که کلی ذوق زده میشه ...در جواب من سریع یه اس ام اس زد ... (سر کارم که نزاشتی ...من واقعا بابا شدم...هورااااااااااا من بابا شدم)

ساعت 5 با یه شاخه گل رز قرمز من و تو رفتیم فرودگاه استقبال بابایی...

بابا حمید خوشحال بود...تمام صورتش خنده بود و چشماش می درخشید...

وای که چه زیبا روزی بود امروز...خدایا شکرت

خداوند نگهبانمان باد...


پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)