آخرین ویزیت دکتر

     امروز برای آخرین ویزیت به مطب دکتر سمیعی رفتم.قبل از رفتن فکر می کردم باید هفته دیگه و همینطور روز قبل از زایمان هم به مطب مراجعه کنم ولی دکتر سمیعی گفتند نیازی نیست و همه چی خوبه...

ازم در مورد انتخاب روز زایمان بین 22 و 23 اردیبهشت پرسید و من جمعه 23 رو انتخاب کردم... (با اجازه آقا کوشا)

وقتی دکتر نامه معرفی به پذیرش بیمارستان رو بدستم داد؛ تمام وجودم لرزید؛یه چیزی تو وجودم یهو ریخت پایین؛هنوز باورم نمی شه که دارم واقعا مامان میشم؛ باورم نمی شه که قراره موجودی رو که 9 ماه لحظه به لحظه با من بوده و دیگه شده جزئی از وجود خودم از من جدا بشه...

باورش سخته که دیگه می تونم تو آغوش بگیرم کودکی رو که عاشقانه می پرستم...

 یه لحظه ششم مهرماه تاریخ اولین ویزیت دکتر یادم میاد ... چقدر زود و چقدر زیبا گذشت این دوران شیرین...

از یادآوری لحظه لحظه اش غرق لذت میشم...

یاد تمام ویزیت های دکتر و یاد تمام آزمایشهای خون و یاد تمام سونوگرافیها بخیر...

یاد تمام دلشوره ها و اضطراب ها و یاد تمام توجه ها بخیر...

یاد دست زدن وقت و بی وقت حمید عزیزم به شکم گرد وقلمبه ام بخیر... یاد حرف زدن با فرزند ندیده اش هم بخیر..(کوشا بابا من اینجاااااااااااااااااام)

یاد بوسیدن های گاه و بی گاه مامان مهربانم از شکم بالا آمده ام بخیر...

یاد نگاه منتظر و نگران پدرم بخیر...

و خداوند نگهبانمان باد...